شناسه : 16538 35 بازدید 0 پسند 19 دیدگاه علاقه مندم چــاپ برگه 1404/05/17 | 17:24:21 بوی بهبود ز اوضاع خبرنگاران نمی شنویم کبری سعادتی/ آزنا آنلاین- نمی دانم چرا این روزها حال دل مان خوب نمی شود. قبلاً اگر کل سال را هم دوندگی می کردیم و ایام به کام مان بود یا نبود فرقی نمی کرد، می خواستیم از همین یک روز که به نام مان #روز_خبرنگار ثبت شده است، لذت ببریم اما امروز که روزمان رسیده است به یک بی حسی دچار شده ایم. یک رخوت خاص که نامش را هیچ چیز نمی توان گذشت. باز هم روز خبرنگار به جمعه افتاده است اما چه فرقی می کند جمعه باشد یا روزهای دیگر، این روزها اکثر روزهای هفته مان تعطیل است. خبرنگاری که هیچ پشتوانه شغلی ندارد و امرار معاشش به آگهی و رپرتاژ بسته است حالا بخورد به پست تعطیلی که ناگزیر زندگی اش هم تعطیل می شود. می ماند یارانه کاغذ که اندک دلخوشی برای تامین هزینه چاپ محسوب می شود و آن هم این روزها برای مطبوعات ستاره سهیل شده است و اینترنت هم که برای خبرنگاران مجازی با افت و خیز همراه است. هزینه بیمه خبرنگاران هم که یک درد بی درمان شده است. خبرها زنده اند و هر لحظه متولد شده و تکثیر می شوند اما خبرنگاران در این وانفسای زندگی دارند ذره ذره آب می شوند و جان می دهند. حیات خبرنگار رو به ممات است و با اینکه خبرنگاران خودخواسته این راه را انتخاب کرده اند و دنبال درآمد آنچنانی نبوده اند اما باید درآمدی برای ادامه حیات باشد تا گردن قلم خود را پیش این مسئول و آن مدیر کج نکنی و بتوانی روی پای خودت بایستی. تعریف و تمجیدها و تخریب های آبکی و الکی دیگر دل خودمان و قلم مان را زده است و برای رهایی از این ورطه دنبال راه نجاتی می گردیم اما پیدا نمی کنیم. امروز ۱۷ مرداد است و این روز، روز ماست. پس چرا خوشحال نیستیم؟! چرا در مراسم هم آن شور و شوق سال های گذشته تکرار نشد؟! چرا صدای گوشی های مان بعد از مراسم بلند نشد و کسی با ما تماس نگرفت تا در مورد حال و هوای این روزها صحبت کنیم. نقد کنیم یا در مورد نقاط قوتش سخن بگوییم؟! یعنی اینقدر بی تفاوت شده ایم؟! کی به مرز استیصال رسیدیم؟! چه زمانی از مرز ناامیدی عبور کردیم؟! چه کسی ما را به ورطه نابودی سوق داده است؟! چرا بوی بهبود ز اوضاع حرفه مان نمی شنویم؟! آیا نمی شود به فکر ایجاد درآمد پایدار برای خبرنگاران بود؟! چرابر سر منافع جمعی خود به نقطه اشتراکی نمی رسیم؟! در سال های گذشته دنبال این بودیم که کدام مدیر و مسئولی دعوت مان می کند از ما تجلیل می کند یا چرا در دعوت ها و تجلیل ها هم تبعیض هست؟! اما اکنون وضعیت آنقدر بغرنج است که دل مان با دعوت و تبریک هم باز نمی شود و به تبعیض و تمییز خو گرفته ایم. فقط یک غم پنهانی در دل مان نشسته است که هی پیش خودمان تکرار می کنیم آخر و عاقبت حرفه مان با این بلاتکلیفی چه می شود؟! یعنی زودتر از موعد باید قلم های مان را بیاویزیم؟! که حتی فکرش هم دیوانه مان می کند. خدا آن روز را نیاورد که با واژه ها خداحافظی کنیم و از روی اجبار قدم در راه دیگری بگذاریم. دنیای ما با واژه ها و عناصر و ارزش های خبری شکل گرفته است. در خواب و بیداری دنبال تیتر و سوژه می گردیم. حالا خود سوژه شده ایم، حرفه مان آسیب پذیرتر شده است و باید دنبال راهکار بگردیم که چگونه خود و حرفه خود را از سقوط نجات دهیم. با اینکه نمی شود بی خبر زیست اما باید به حال خبرنگار گریست. می گویند کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد حالا مَثَل ماست؛ از مسائل و مشکلات مردم می گوییم و خود با هزار مصائب دست به گریبانیم. آیا کسی از حال و احوال ما خبر دارد؟! برای سرپا ماندن به هر خس و خاشاکی چنگ می زنیم و هر کاری می کنیم چنگی به دل نمی زند؟! در اوج ناامیدی از امید می گوییم. در اوج بی قراری از قرار می گوییم. در اوج درماندگی از یقین می گوییم. اما خود ناجوانمردانه در تلاطم امواج بلا گرفتاریم اما به هر درجه از واماندگی هم که رسیده باشیم هرگز نمی هراسیم چون واژه ها را کنار هم می چینیم و جمله ها را تا اوج اقتدار بالا می بریم. در واقعیت هم پر پرواز نداشته باشیم در رویاها خرامان به پرواز در می آییم. روز خبرنگار بر همه خبرنگاران دردمندِ دغدغه مند مبارک! برچسبها : #روز_خبرنگاری_دیگر اشتراک گذاری لینک کوتاه اشتراک در شبکه های مجازی